نمی دانم چه شده بود كه كمی تا قسمتی اخلاق حضرت سلطان الایینه مساعد و موافق بود و تبسمی در گوشه لب داشت مرا احضار كرده بود تا درباره نوشته هایم تذكرات لازم بدهد تا رعایت كنم ایراد حقوقی نداشته باشد و توضیح دهد چرا بعضی مواقع كلمات و جملات زبان دراز را تغییر میدهد.
در این هنگام شنیدم شعر حافظ زمزمه میكند:
ساقی بیار باده كه ماه صیام رفت
در ده قدح كه موسم ناموس و نام رفت
وقت عزیز رفت، بیا تا قضا كنیم
عمری كه بی حضور صراحی و جام رفت
مستم كن آن چنان كه ندانم زبیخودی
در عرصه خیال كه آمد كدام رفت
این زبان دراز هم ژست دو آتیشه به خود گرفت.
با قیافه شبه روشنفكرانه و با حالت شاعر گونه گفتم: استاد! از حافظ با این سابقه در شعر و عرفان و قداست عجیب نیست كه در زمره فتنه گران! بوده؟ میدانستید ؟ !
با نگاه عاقل اندر سفیه سلطان الایینه رو به رو شدم وی به این اكتفا كرد وگفت:(حافظ از معتقدان است گرامی دارش)
عزیزم، هر كه علمی، تقوایی، مقامی، دانشی، ارادتمند و مریدی در گذشته داشته كه بد نبوده ! و نیست ! فقط تو زبان درازخوبی ! ببین ! حضرت حافظ (حافظ قرآن) بوده كتابش برای ما مورد توجه است خودش گفته « هر چه كردم همه از دولت قرآن كردم»
« به قرآنی كه اندر سینه داری»، « قرآن زبر بخوانی با چهارده روایت»
(سحر خیزی) در شعرش جای خاصی دارد چطور محكمات را گذاشتی و متشابهات را گرفتی، گفتم: كار به این حرفها ندارم مداركش و اسنادش هم اینجاست! حافظ هم بعله! محكومه سند ارایه میكنم.
الف ) ارتباط با فتنه گران،حافظ خودش اقرار كرده.
هركه را با خط سبزت سر سودا باشد
پای از این دایره بیرون ننهد تا باشد
سرم به دنیا و عقبا فرو نمیآید
تبارك الله از این فتنهها كه در سر ماست
ب– شركت در معاهدات و پیمانهای ضد منافع ملی
مگر بعضی نگفتهاند ( دُر غلطان با آبنبات) عوض كردهاند به خط خود اعتراف دارد كه (خال مه رو) را با (خاك محبوب) عوض كرده است.
نمونهای از اقاریر صریح متهم
(اگر ان ترك شیرازی به دست آرد دل ما را
به خال هندویش بخشم سمرقند و بخارا را )
ج – آرزو و خواستههای نامعقول و اختفای مدارك جرم
بود آیا كه در میكدهها بگشایند؟
گره از كار فرو بسته ما بگشایند
صراحئی و حریفی گرت به چنگ افتد
به عقل كوش كه ایام فتنه انگیز است
در آستین مرّقع پیاله پنهان كن
كه همچو چشم صراحی زمانه خونریز است
ما فضلا. ادبای جدیدالظهور باید با ارایه مدارك رسمی و معتبر وی را محكوم و از دایره خود طرد كنیم سلطان الایینه سری از روی تاسف تكان داد و گفت: به قول جناب حكیم طوس:
بزرگش نخوانند اهل خرد
كه نام بزرگان به زشتی برد.
بنده زبان دار!جو گیر شده ! به تندی گفتم: پس دلایل محكم دیگر را هم میخواهی رو كنم مثلا سر پیری، معركه گیری راه انداخته و گفته:
ساقی بیا كه یار ز رخ پرده برگفت
كار چراغ خلوتیان باز در گرفت
آن شمع سرگرفته دگر چهره بر فروخت
وین پیر سالخورده جوانی زسر گرفت
و در باب دولتهای گذشته با حالت تاسف گفته:
شهر یاران بود و خاك مهر بانان این دیار
مهربانی كی سرآمد شهر یاران را چه شد؟
و در اوج اجرای طرح عفاف و حجاب گفته:
(ز ملك تا ملكوتش حجاب بردارید)
كه جناب سلطان خشمگینانه بی صبرانه از جای پرید و گفت عجب!! . . . شما هم مثل بعضی تا لبخند و شادی؛ سراغ مردم میآید به یك صورتی اوقاتتون تلخ میشود تا كام مردم را تلخ نكنید دست بردار نیستید.
دیدم اوضاع خراب شد چون ما شانس نان به نرخ روز خوردن نداریم از فردا ستونمون را هم میگیرند همینطور هم خود به خود ستون زبان دراز یك در میان مطلبش راهی سطل میشود . . .
پس فورا خودم را جمع كردم گفتم:راستش از این كه حافظ محبوبه! خواستم خرابش كنم و . . . ببخشید..! آخه به نظرم رسید ایینه هم به روال بعضی جراید كثیرالانتشار و قلیل الخواننده پشت كوه قاف است. از بزرگترها یاد گرفتم . . . تازه تخفیف دادم به بنیادهای بیگانه ربطش ندادم والا بعضی ابیات حافظ هم درباره بنیادها و پرده پوشیها . . . سروده شده مدرك معتبر هم دارم گناه منابع خارجی و بنیادهای بیگانه را هم گردن نمیگیرم مگر خود حضرت لسان الغیب نگفته:
ما باده زیر خرقه نه امروز میخوریم
صد بار پیر میكده این ماجرا شنید
زاهد و عُجب و نماز و من و مستی و نیاز
تا تو را خود ز میان با كه عنایت باشد؟
یزدفردا
- نویسنده : یزد فردا
- منبع خبر : خبرگزاری فردا
شنبه 22,فوریه,2025